تولدم مبارک
به به یکی از روزای خوب خدا که بهمون داده روز تولده 3شنبه 27 آبان تولدم بود امسال خیلی خوشحال بودم نمیدونم حس میکردم همه چی دور و برم هست و من فقط باید امروز خوشحال باشم صبحش با امید رفتیم دنبال پلاک ماشین جدیدمون از ساعت 9ونیم رفتیم ساعت 3ونیم کارمون تموم شد برگشتیم رفتیم با باباجی دنبال عزیز و ساعت 7ونیم رسیدیم خونه باباجی شام رو آماده کرد و چه شام حسابی شد شبیه جوجه بود خیلی چسبید بعد شام تولد گرفیتم وچون نیکی خواب بود کیک رو نگه داشتیم نیکی ببره و این شد که تولد بدون کیک خوردن پایان پذیرفت کادوهای خوشگلم رو جمع کردم و اومدیم منزل خیلی خوش گذشت و یه روز به یادموندنی که بازم دور هم بودیم واسمون رقم خورد بازم خدا ...